پایگاه خبری انصارحزب الله - کامران دانشجو را با حمایتهایش از احمدینژاد، سرشاخ شدن با غول هفت سر دانشگاه آزاد و خارج کردن مدیریت این دانشگاه از سیطره ۳۰ ساله جاسبی و تیمش، انتصابهای جنجالی و انتقادات تند و تیز اصلاح طلبان از وی میشناسیم. اما بدون شک مهمترین موضوعی که در ایام وزارت دانشجو رقم خورد، ورود جدی او به مسئله دانشگاه آزاد بود؛ اتفاقی که باعث تغییر اساسی معادلات دانشگاه آزاد و مشخص شدن تکلیف این نهاد بزرگ آموزشی کشور برای نخستین بار بعد از انقلاب شد.
به این بهانه با کامران دانشجو به گفتگو نشستیم؛ او هم سنگ تمام گذاشت و ناگفتههایی را گفت از احمدینژاد، دوران وزارتش، دانشگاه آزاد و ...
***
ابتدا تشکر می کنیم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. آقای دکتر، برای ورود به بحث، می خواهم نظرتان را جویا بشوم در رابطه با سخنان آقای هاشمی رفسنجانی درباره دانشگاه آزاد.
اول باید درباره برخی کارهایی که درباره دانشگاه آزاد در زمان بنده انجام شد، توضیحاتی بدهم؛ اول اینکه دانشگاه آزاد از اریکه قدرت یک خانواده بودن خارج شد و تبدیل به دانشگاهی مثل سایر دانشگاه ها شد. دانشگاه آزاد از این که به آن به عنوان اموال یک خانواده نگاه شود به اموال ملت تبدیل شد. دانشگاه آزاد از ریاست دائم العمر بر اساس سلیقه یک نفر به ریاست انتخابی آن هم چهار سال یک بار توسط شورای انقلاب فرهنگی تبدیل شد.
این ها کارهایی است که قدم به قدم با آن مبارزه شد و برایش مانع ایجاد می کردند. اما نهایتا دانشگاه آزاد از انحصار عده ای خارج و در قاعده قانونی شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفت. حالا یک عده می آیند این قضیه را با حسینیه ارشاد مقایسه می کنند و خدای نکرده نظام ما را با نظام طاغوت مقایسه کنند، این ها حتی اگر مثال هم هست مثال های خیلی بدی است که آقایان می زنند. اتفاقا مقایسه دانشگاه آزاد و حسینیه ارشاد کاملا اشتباه است. چون شما آن زمان حسینیه ارشاد را می خواستید برای این که در خدمت ملت باشد. چون آن رژیم، رژیمی بود که در خدمت منافع خودش بود. ولی در دانشگاه آزاد ما به دنبال این بودیم که در خدمت ملت باشد، در حالی که عده ای می خواستند در خدمت منافع خودشان باشد و اتفاقا الحمدلله که نظام چنین اقتداری داشت که توانست چنین کاری بکند و این انحصار را بشکند. تابوهایی در این زمینه شکسته شد که سی سال نمی گذاشتندشکسته شود. شکسته شد تا به پویایی بیشتر همان دانشگاه آزاد بیانجامد.
در مسیر انحصارزدایی از دانشگاه آزاد چه کارشکنی هایی علیه این اقدام انجام شد؟
مرحله به مرحله کارشکنی شد. مثلا در مرحله انتخاب رییس جدید، بیش از ۲۷، ۲۸ گزینه را پیشنهاد کردند و فرزند یکی از اعضای هیئت امنا بدون اطلاع بنده که وزیر بودم اطلاع داده بود تا در جلسه ای بیایند و برنامه خود را ارائه کنند. حدود هفت ، هشت نفر آمدند و برنامه را ارائه دادند. چون همه نیامده بودند ، گفتند باید دوباره جلسه بگذاریم تا همه باشند. ما گفتیم شاید تا چند ماه دیگر نتوانیم همه را جمع کنیم. این کارها را می کردند که زمان بخرند. یا قول هایی را می دادند و هفته بعد زیر قولشان می زدند و بعد می گفتند نظرمان عوض شده است. حتی رییس هیئت امنای دانشگاه آزاد در جلسه ای به بنده گفت که تو یک "کُشتی سیاسی" را با ما آغاز کرده ای.
اما به هرحال این مهم بود که رییس دانشگاه آزاد عوض شد و رییس جدید به تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و این یک روال همیشگی شد؛ الان هم برای آقای میرزاده همین روال پیاده شده و مدت محدود برای ریاست دارند.
من نمی دانم چگونه است که حکومت ۳۰ ساله چند خانواده براموال دانشگاه آزاد غصب محسوب نمی شود اما ریاست شخصی که در فرآیند قانونی توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی تایید شده، غصب به حساب می آید؟!
اصلا مال چه کسی بوده که غصب شده؛ اگر برای نظام است که خود نظام تصمیم لازم را درباره آن گرفته است اما این ها به دنبال این بودند که دانشگاه مال ماست، در حالی که زمین های دانشگاه آزاد از بودجه بیت المال تامین شده اند.
اما به قول معروف "آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت"؛ دانشگاه آزاد دیگر برای مردم است و شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره ریاست آن تصمیم گیر است. حالا اگر شما در آن شورا لابی می کنید، آن بحث دیگری است. در جاهای دیگر هم ممکن است لابی صورت بگیرد. ولی به هرحال دیگر این برای نظام است و از اریکه یک خاندان خارج شده و نمی تواند ریاست بی ضابطه و بر مبنای علایق شخصی یک فرد به مدت سی سال داشته باشد. آیا این غصب است؟ من نمی دانم این تکبر شاهانه از کجا نشئت می گیرد؟!
البته بی انصافی است که این نکته را درنظر نگیریم که خدمات دانشگاه آزاد و آقای جاسبی در طی سی سال کم سابقه است و دانشگاه آزاد مانند فرزندی بوده که از کودکی به جوانی رسیده است. اما این تغییر روال هم نیاز نظام و انقلاب بود.
جالب است که می گویند مدیریت دانشگاه آزاد از دست کسی که بنا به تکلیف در آن جا بود خارج شد و به کسی رسید که با علاقه به مجموعه آمده است. این ها به خاطر نگاه متکبرانه ای که دارند نمی فهمند که بالاترین عشق و علاقه، علاقه به تکلیفی است که فرد انجام می دهد. همه بچه هایی که به جبهه رفتند عشق به انجام تکلیف داشتند.
آقای دکتر شما در سال های وزارت خود گام هایی برای تحقق هدف اسلامی شدن دانشگاه ها برداشتید اما با موانع متعددی رو به رو بودید. حتی فکر می کنم در آن ایام، رییس جمهور از شما حمایت کافی را نکرد.
باید عرض کنم که آقای دکتر احمدی نژاد از بنده حمایت کرد. اما مسئله این است که من مثلا یک سطح حمایت بالایی را نیاز دارم. ولی ایشان در سطحی پایین تر حمایت کرد. به نظرم، شما به آن نامه رییس جمهور درباره تفکیک جنسیتی اشاره دارید. شب قبل از آن نامه، ایشان با من صحبت کردند. من داشتم همراه هیاتی به عراق می رفتم. شب تلفنی با من صحبت کردند و نظرات شان را درباره طرحی که در زمینه تفکیک جنسیتی در وزارت علوم ابلاغ شده بود به بنده گفتند. بعد ایشان گفتند فردا هم نامه ای در این زمینه برایت می فرستم. من گفتم دیگر چرا نامه می دهید؟ هر صحبتی هست اکنون بگویید. یا حداقل صبر کن که من تا پس فردا از عراق برگردم و بیشتر با هم صحبت کنیم و بالاخره به یک جمع بندی می رسیم و آن را من اجرا می کنم.ایشان نپذیرفت و من فردای آن روز در عراق متوجه شدم ایشان نامه ای به بنده داده اند و در آن گفته اند روش های شما علمی نیست. من هم در پاسخ نامه ای نوشتم و در آن نوشتم که سعی میکنم روش هایم را علمی کنم. روش هایی را به کار ببرم که هم شما و هم مراجع بپذیرید. به هرحال من دینم را از مراجع می گیرم نه از آقای x و y.
این نوع عملکردها از دکتر احمدی نژاد بی سابقه نبود. اکنون که حدود یک سال از مسئولیت شما در وزارت دولت احمدی نژاد می گذرد. در تناسب با دولت جدید، به احمدی نژاد چه امتیازی می دهید؟
به نظرم احمدی نژاد در طول هشت سال کاری کرد که در سی سال اینده من قائل نیستم هیچ رییس جمهوری بتواند انجام دهد. در بیست و هفت سال گذشته قبل از اقای احمدی نژاد هم نتوانستند بکنند . واقعا نمی توانند . احمدی نژاد به قدری انرژی داشت که قابل وصف نیست. احمدی نژاد بین مردم بودن را دوست داشت داشت با مردم بودن را دوست داشت نه بر مردم مسلط بودن را . اگر یک عده ای که اطراف ایشان قرار گرفتند و ایشان را استحاله کردند اجازه می دادند، احمدی نژاد اسطوره تاریخ ایران می شد. اتفاقا عده ای این را خوب فهمیدند و نگذاشتند که وی اسطوره شود. نگذاشتند به عنوان یک الگوی خدمت ، یک الگوی اجرایی اسطوره بشود. از اول هم یک عده میخواستند کارهای اجرایی ایشان رو لوث کنند. طرح هایی مثل مسکن مهر و ... را. دیدند این کار جواب نمی دهد. واقعیت همین بود که نوع فعالیت اجرایی احمدی نژاد این گونه بود که به دل می نشست. پس کارهای اجرایی ایشان را گذاشتند کنار و شروع کردن به حواشی پرداختن. عده ای از اطرافیان احمدی نژاد هم به این حواشی دامن زدند. دو سه سال آخر همه به اضافه دو سه نفر اطرافش با هم جمع شدند که احمدی نژاد اسطوره نشود. بعدا بالاخره خدا کند همه عاقبت به خیر بشوند.
به نظر شما می توان به احمدی نژادی منهای همین دوسه نفری که می فرمایید امید داشت؟ از این منظر می پرسم که عده ای معتقدند هنوز می توان برای ایستادن برابر جریان تمامیت طلب اصلاح طلب به احمدی نژاد نگاه داشت؟
البته من قائل نیستم که فقط احمدی نژاد می تواند جلوی این ها بایستد. منظور از ایستادن رقابت سیاسی است دیگر. همین دولت هم نیاز به آسیب شناسی دارد. به هرحال همه ما وظیفه داریم که اکنون که این دولت مشغول به کار است سعی کنیم شرایطی ایجاد کنیم که دولت بتواند خدمات رسانی مناسب تری را انجام بدهد. اما از نظر رقابت سیاسی میگویم.
ببینید در این انتخابات همان اتفاقی بر اصولگرایان افتاد که در شورای دوم بر اصلاح طلبان رفت. چطور شد که آقایان نیامدند یک نفر را انتخاب کنند. هر کس فکر کرد خودش رییس جمهور است و رقیبی در اصلاحات نمی دید. مردم هم که می بینند این ها به خودشان می پرند و سر همدیگر را می تراشند. این یک اشتباه تاکتیکی بود. از این اشتباه باید درس بگیریم و سعی کنیم که منسجم باشیم. سال ۸۴ هم، اصولگرایان نتوانستند به وحدت برسند.
پس می توان گفت شما بیش از احمدی نژاد به ظرفیت اصولگرایان برای رقابت با جریان کارگزار و اصلاح طلبان امیدوارید؟
من خودم را در دایره اصولگرایی تعریف می کنم. التبه آن اصول گرایی را که شاخص هایش را حضرت آقا تعریف کردند. بالاخره این جناح های سیاسی که وجود دارد من خودم را در جناح اصول گرا تعریف می کنم و بسیار هم خوشحال هستم و به آن افتخار می کنم. به اعتقاد من اصول گرایی و بزرگان اصول گرایی باید بنشینند. بزرگان رده دارند دیگر. مثلا فرض بفرمایید آقای قالیباف و حداد و ولایتی دور هم بنشینند و بعد بگویند یکی از ما برود جواب نمی دهد.همه این ها بزرگانند. اما وقتی من می گویم بزرگان بنشینند منظورم بزرگان جریان های اصولگرایی مثلا جامعتین هستند. یک زمان وقتی جامعتین حرفی می زد حرف آخر بود . الان هم وقتی جامعتین حرف میزنه باید حرف آخر باشه . هر وقت این شد ما مسیر خودمان رو پیدا میکنم . باید مسیر درست را پیدا کنیم نه مسیر سلیقه ای را و نه تکلیف سلیقه ای را. جالب است همه تکلیف را در این می بینیم که [به عرصه] بیاییم. هیچ کس نمی گوید که گاهی نیامدن هم تکلیف است. گاهی انجام ندادن کاری تکلیف است همیشه که فقط آمدن تکلیف نیست . اگر این بشود من فکر می کنم اصول گرایی می تواند منشا خدمات موثرتری برای جامعه باشد.
به نظر شما آیا می توان احمدی نژاد که خود را خارج از دایره اصولگرایی تعریف می کند را به اصالت خود بازگرداند؟
احمدی نژاد جایی نرفته که بخواد برگردد. [خنده]
اما از یک جایی به بعد احمدی نژاد اعتقاد پیدا کرد که من همان مشایی هستم. و راه خود را از سایرین جدا کرد.
بله.اقای احمدی نژاد روزی در جلسه هیئت دولت فرمودند من مشاییم و مشایی منم . من آن جا دستم را بلند کردم و گفتم : من قائل به این نیستم که مشایی شما هستید .خیلی علنی گفتم که من اصلا قائل به این نیستم که مشایی شماست . مشایی هیچ وقت احمدی نژاد نیست، هیچ وقت احمدی نژاد نیست و ادبیات احمدی نژاد با ادبیات مشایی متفاوت است . ادبیات مشایی با ادبیات احمدی متفاوت است خلقیات مشایی با خلقیات احمدی متفاوت است. مردم داری مشایی با مردم داری احمدی نژاد متفاوت است . و حتی الگوی اجرایی احمدی نژاد با مشایی متفاوت است .انرژی احمدی با انرژی مشایی متفاوت است تحرک احمدی نژاد با تحرک مشایی متفاوت است .زکاوت احمدی نژاد با ذکاوت او متفاوت است . با این همه تفاوت چطور مشایی میتواند احمدی نژاد باشد . ایشان گفت من دارم این را می گویم. گفتم حتی خودتان هم این را بگویید ولی این نیست عزیزمن .
نگاه مردم به اقای احمدی نژاد به نگاه مردم به اقای مشایی متفاوت است. نگاه بچه حزب الله ها به اقای احمدی نژاد با نگاه آن ها به مشایی متفاوت است. نگاه حزب الله به احمدی نژآد، نگاه توده مردم به احمدی با نگاه توده مردم به مشایی متفاوت است .احمدی نژاد از جنس مردم بود از جنس مردم هست. نگاه مردم به احمدی نژاد از جنس خودشان بود این نگاه با نگاهی که به مشایی دارند متفاوت است. احمدی نژاد را کسی نظریه پرداز نمی خواست. کسی به احمدی نژاد نظریه پرداز رای نداد. مردم به احمدی نژادی رای داد که حرف دل آن ها را می زد . کسی که می گفت من برای شما نوکری میکنم. احمدی نژاد نیامده بود که برای مردم انسان کامل را تبیین کند . مردم به احمدی نژادی رای ندادند که بیاید دو ساعت سخنرانی در رابطه فلان موضوع فلسفی بکند.
البته من هم هنوز احمدی نژاد را دوستش دارم و هم به او احترام می گذارم. به خاطر کارهای اجرایی که کرد.و امیدوارم که بالاخره بتواند باز همان احمدی نژادی که ما می شناختیم بشود.همان احمدی نژادی که ملت می شناخت. همان احمدی نژادی که الگویش الگوی مناسبی باشد.
آقای دکتر نکته آخر یا حرف دلی در پایان فرمایش تان دارید؟
بعضی نعمت ها را انسان دارد اما قدرش را نمی داند. مثل سلامتی که تا وقتی داری قدرش را نمی دانی. به محض این که از دست می رود قدرش را می دانی.اگه یک دولتی آمد و که اعلام کرد و عملا هم شما دید که درد دین دارد سعی کنید کمکش کنید .سعی کنید مسیرش را هموار کنید . انتظار است که جامعه ما آرمان خواه و آرمان گرا باشند. اما بد نیست به واقعیت ها هم نگاه کند و منطقی باشند.
اگر به عنوان یک آرمان گرا مطلبی را بگوییم که با واقعیت فاصله دارد، خدشه به شخصیت و آبروی انسان هاست. این که کامران دانشجو را در کلیپی با یک زن در آسانسور بالا و پایینش کنی و بعد بگویند در آن کلیپ کذایی شما در آسانسور بودی! آخر چنین چیزی به من می خورد؟ این است که می گویم قدرت تحلیل سیاسی باید بالا برود. حالا مثلا من در این باره باید وقت و نیرو بگذارم و بگویم این قضیه صحت ندارد ؟! جالب این است که در این قضیه نیروی انتظامی رفته بود گوش وبینی و شکل شناسی و ... و نهایتا گزارش از نیروی انتظامی به دست من رسیده بود که شخص حاضر این کلیپ به هیچ عنوان شما نیستی! من گفتم چه خوب شد که مرا از شک و شبهه بیرون آوردی!واقعا خداوند عاقبت همه ما را به خیر کند.
منبع:خبرگزاری دانشجو
برچسبها:
سرانجام علیرغم کارشکنی های متعدد جهت برگزار نشدن همایش «دلواپسیم»، عصر روز شنبه ۱۳ اردیبهشت ۹۳ لانه جاسوسی سابق میزبان منتقدان توافقنامه ژنو بود، همایشی که از ساعتی قبل از آغاز آن، ظرفیت صندلی های سالن اش تکمیل شده بود و حتی در راهروهای جانبی سالن نیز دیگر جایی برای سوزن انداختن وجود نداشت و همین مساله خیلی ها را مجبور کرد تا با حضور در اطراف سالن و از طریق ویدئو پروژکتور برنامه را دنبال کنند.
به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله به نقل از رجانیوز، بدون اغراق این برنامه را باید بزرگترین گردهم آیی منتقدان ژنو طی چند ماه گذشته تاکنون دانست، همایشی که قرار بود ساعت ۱۶.۳۰ در سالن سیدالشهدای میدان هفتم تیر برگزار شود اما به علت فشارهای برخی مسئولان دولت، در آخرین ساعات مانده به آغاز برنامه اعلام شد چنین اجازه وجود نخواهد داشت و مسئولین برنامه نیز به ناچار این همایش را به چند صد متر آن طرف تر یعنی مجمتع ۱۳ آبان یا همان لانه جاسوسی سابق انتقال دادند.
اما این برنامه حواشی متعددی داشت که اهم آن را به روایت خبرنگار رجانیوز می خوانید:
*از چند صد متر مانده به درب لانه جاسوسی، از حجم افرادی که در پیاده رو و خیابان طالقانی راهی درب اصلی مجتمع ۱۳ آبان هستند، می شود حدس زد که قرار است یک همایش بزرگ در این مکان برگزار شود. این را از تعداد زیاد ماشین ها و موتورهای پارک شده اطراف آنجا نیز می توان فهمید.
* برای ورود به لانه جاسوسی نیاز نیست کسی مسیر تا سالن را به شما نشان دهد، کافی است پشت سر جمعیت روانه به سمت سالن «بصیرت» حرکت کنید تا خود به خود به درب اصلی سالن برسید اما از آنجایی که زودتر از شما افراد بسیاری آمده و پشت درب مانده اند، تنها راه، تحمل شرایط و دنبال کردن برنامه از طریق ویدئو پروژکتورهای اطراف سالن است.
* البته ماجرا برای خبرنگاران کمی فرق می کند و وقتی کمی زمان می گذرد، می شود تنها با کارت خبرنگاری وارد سالن شد تا شاید در کنار سن یا درب ورودی، جایی برای ایستادن پیدا کرد. اولین چیزی هم که هنگام ورود به سالن احساس می شود، دمای بالای هوا و شرجی بودن آن است که باعث می شود به فاصله چند دقیقه، تمام لباس هایتان خیس شود، اما چاره ای نیست! هر چه باشد بهتر از بیرون نشستن و دنبال کردن مراسم از طریق ویدئو پروژکتورهاست!
* یکی یکی میهمانان مراسم نیز از راه می رسند، اما نکته جالب نداشتن جا برای نشستن است! هر چند میهمانان برای ورود به سالن از درب پشت سن وارد می شوند اما تراکم جمعیت قبل از آغاز برنامه به حدی است که آنها نیز جایی برای نشستن ندارند و تعجبی ندارد اگر روح الله حسینیان، محمد سلیمانی، علیرضا زاکانی و خیلی های دیگر را روی زمین و کنار دیگر خبرنگاران و میهمانان ببینیم.
* نکته جالب دیگر حضور چهره های انقلابی از طیف های مختلف سیاسی است که همه بر سر محورهای اصلی و گفتمانی انقلاب متحد شده اند. چه جبهه پایداری، چه جمعیت ایثارگران، چه جمعیت رهپویان و چه افراد دیگری که در هیچ یک از این مجموعه ها نیستند اما بر سر آینده کشور، استقلال ایران و توافق ضعیف ژنو «دلواپسند» را می توان اینجا دید، از فریدون عباسی تا علیرضا پناهیان، سقای بی ریا، الیاس نادران، پرویز امینی، وحید یامین پور، بهرام بیرانوند، ابوالفضل ظهره وند، محمد سلیمانی، روح الله حسینیان، علی اکبر متکان، مهدی کوچک زاده، فواد ایزدی، ناصر نوبری، سعید زیباکلام، سید محمود نبویان، محمد صادق کوشکی، مهدی محمدی، مهندس آبنیکی و ...
* پس از قرائت قرآن برای آغاز برنامه، مجری برنامه که یکی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر است به روی سن می رود و برنامه را رسما آغاز می کند، بعد از سخنان وی کلیپ کوتاهی از نرم افزار چند رسانه ای «دلواپسیم» که کاری از گروه آرمان مشهد است پخش می شود و استقبال مخاطبان را به همراه دارد، بویژه زمانی که فیلمی از ناصر نوبری سفیر اسبق ایران در شوروی پخش می شود که وی اعلام می کند ما هم با بازی «برد- برد» موافقیم اما نه با مذاکراتی که انتهایش می شود «برد که برد!»
* بعد از پخش کلیپ نیز سینا دستخوش خواننده جوان و انقلابی که مدتی است کار خود را آغاز کرده به اجرای سرود پرداخت، بعد از وی نیز دقایقی در رثای امام هادی علیه السلام عزاداری شد و حال و هوای مراسم تغییر کرد.
* اولین سخنران برنامه مهندس آبنیکی است، همکار سابق شهید احمدی روشن که مدتی است نه دیگر مصطفی را کنار خود می بیند و نه به سایت نطنز رفت و آمد دارد، او یکی از اخراجی های سازمان انرژی اتمی است که خیلی مودبانه عذرش خواسته شده است.
*بعد از آبنیکی، ۸ نفر به نمایندگی از منتقدان توافق ژنو به روی سن آمده و صحبت کردند، علیرضا پناهیان، محمد کوثری، ناصر نوبری، فریدون عباسی، فواد ایزدی، مهدی محمدی، جواد کریمی قدوسی و محمد صادق کوشکی. یکی نماینده مجلس است، دیگری استاد دانشگاه، دیگری سخنران بزرگترین هیات های مذهبی کشور، دیگری رییس سابق سازمان انرژی اتمی، اما همه شان یک وجه مشترک دارند و آن هم اینکه نسبت به آینده ایران «دلواپسند».
* قبل از اینکه هر یک سخنان خود را شروع کنند، جمعیت یکصدا می خواهد تا علیرضا پناهیان صحبتهایش را آغاز کند و او نیز بنا به مطالبه حاضران در سالن حرفهایش را شروع می کند، لب کلامش هم این است که این برنامه به افزایش قدرت تیم مذاکره کننده هسته ای در مذاکرات می انجامد چون ما مطالباتی داریم که مسئولان می توانند با استناد به این جمعیت و جمعیت های مشابه در سراسر کشور، مطالبات به حق مردم را از ۱+۵ مطالبه کنند.
پناهیان در بخش دیگری از اظهاراتش نیز هشدار می دهد که «اگر مذاکرات موجب رونق اقتصادی و افزایش عزت کشور شود، آن مذاکره در خدمت جمهوری اسلامی است و اگر مذاکراتی به تقویت جایگاه جمهوری اسلامی منجر نشود این مذاکره محکوم به شکست است.»
بعد از پناهیان، نوبت به کوثری می رسد. عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس می گوید: «حرف ما با تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان این است که شما در برابر این همه امتیازات که در توافق ژنو به ۱+۵ دادید باید تمام تحریم ها لغو می شد نه اینکه صرفاً صنعت کشتیرانی و پتروشیمی ما تا حدودی از تحریم رها شود.»
بعد از کوثری نوبت به کریمی قدوسی دیگر عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس می رسد، او که با حرارت تر از دیگران سخن می گوید و بارها در بین سخنانش فریادهای الله اکبر مخاطبان را بلند می کند. قدوسی از شکایت شورای عالی امنیت ملی از وی به خاطر نقد توافق ژنو در یکی از سخنرانی هایش ابراز تاسف می کند و در بخش دیگری از صحبتهایش می گوید: «مقام معظم رهبری میگویند من خوشبین نیستم اما مخالفتی هم نمیکنم، فکر هم نمیکنم این مذکرات به نتیجه برسد. به سخن مقام معظم رهبری و گزارش آقای روحانی درباره توافق هستهای دقت کنید، از آقای روحانی میپرسند نظر شما درباره توافق هستهای چیست؟ میگوید خوشبینی و بدبینی در دنیای سیاست معنا ندارد و باید واقعبین بود، البته آقای روحانی میگوید با شناختی که از دنیا و مسائل دارم بدبین نیستم؛ تا کنون سابقه نداشته است هیچ رئیسجمهوری مقابل نظر مقام معظم رهبری اینگونه نظر دهد.»
ناصر نوبری دیگر سخنران برنامه است که با شور و هیجان اش، جمعیت را به وجد آورده و در بخشی از حرفهایش به روحانی می گوید حداقل یک نفر را معرفی کنید تا بتواند از توافق ژنو دفاع کند! نه اینکه هر کسی می خواهد از این توافقنامه دفاع کند می گوید اصلا انرژی هسته ای می خواهیم چه کار؟ آیا موضع دولت هم همین است؟!
حالا دیگر نوبت فریدون عباسی رییس سابق سازمان انرژی اتمی است، شهید زنده ای که یک بار هم از ترور موساد در خیابان های تهران جان سالم به در برده است و این روزها که همکاران سابقش را به خاطر شهادت آنها از دست داده، یکه و تنها به دانشگاه ها و مجامع مختلف می رود و از دلواپسی هایش برای آینده ایران بواسطه توافق ژنو می گوید.
امروز هم آرام آرام از نقاط ضعف توافق ژنو می گوید و وقتی تاکید می کند: « تیم مذاکره کننده قبلی به خوبی و قهرمانانه در مقابل این خواسته مقاومت کرد و اگر بخواهیم عنوان قهرمانی به کسی بدهیم باید به تیم آقای جلیلی بدهیم نه دیگران.» سالن و جمعیت حاضر در آن به وجد می آید و با شعارهایی در حمایت از تیم سابق مذاکره کننده ای سابق کشورمان، از آنها به خاطر حفظ عزت و معامله نکردن حقوق ملت با دشمن تشکر میکنند.
بعد از عباسی، فواد ایزدی از نگرانی های خود می گوید: «دلواپسیم که امتیازات مورد نیاز کشور در گام نهایی گرفته نشود» و بعد از وی نیز مهدی محمدی صحبتهایش را آغاز می کند و می گوید که «توافق ژنو، توافقی است که ماهیت انقلاب را هدف گرفته و موضوع هسته ای تنها یک سکو برای رسیدن به این هدف است.»
و در نهایت نیز محمد صادق کوشکی با اعلام انتقاداتش به توافق ژنو می گوید: «امروز با افتخار عنوان بیسوادی را میپذیریم و به آن افتخار میکنیم تا فردا بیشرف نباشیم.»
اما این پایان برنامه نیست و پس ازشعارهای پی در پی حاضران در سالن در حمایت از محتوای صحبتهای سخنرانان، مجری به روی سن آمده و ضمن دعوت از دیگر اساتید حاضر در سالن، از آنها خواست تا یک عکس یادگاری بگیرند. این عکس بهانه ای بود برای تقدیر ویژه از دکتر سعید زیباکلام، سید محمد نبویان، حمید رسایی، حسین قدیانی و ... که بعضا مورد شکایت شورای عالی امنیت ملی به علت نقد توافق ژنو نیز قرار گرفته اند؛ از آنها می خواهد تا چند کلامی با مردم صحبت کنند.
در همین حال جمعیت حاضر در سالن نیز با شعارهایی خطاب به ضرغامی از وی می خواهد تا با تمام کردن سانسور صحبتهای منتقدان ژنو، فرصتی برای حضور آنها در رسانه ملی فراهم کند تا در قبال ساعتها مدح یک طرفه عملکرد تیم مذاکره کننده و این توافقنامه، چند دقیقه ای هم منتقدان دولت بتوانند از نگرانی های خود خطاب به مردم بگویند.
* حالا دیگر اذان مغرب شده است و فوج فوج جمعیت حاضر در سالن و اطراف سالن به سمت وضوخانه حرکت می کنند، بازار فروش نشریات و سی دی های مرتبط با توافق ژنو هم داغ داغ است، میهمانان نیز فرصتی برای سر خاراندن ندارند! دور هر یک را ده ها نفر گرفته اند و سوالات و نگرانی هایشان را مطرح می کنند، بویژه نمایندگان مجلس که مردم و دانشجویان دائما به آنها گفته می گویند مدیون خون شهدا و مردم هستید اگر در برابر انفعال عده ای! سکوت کنید و بگذارید سرمایه های این مملکت به بهانه دلارهای نرسیده به کشور، تاراج شود ...
برچسبها:
به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله، کوشکی استاد دانشگاه و منتقد توافقنامه ژنو در همایش دلواپسیم که در ساختمان فرهنگی ۱۳ آبان برگزار شد، اظهار داشت: در تیرماه سال ۶۶ و در روزی بسیار بسیار گرمتر از این سالن یکی از همرزمان ما از شدت عطش به شهادت رسیدن علاوه براین ما ۳۰۰ هزار شهید تقدیم کردیم تا آمریکا کدخدای ما نباشد.
وی افزود:هزاران کودک یتیم به جامانده از جنگ داریم تا دیگر کسی جرأت نداشته باشد توان دفاعی ایران را در برابر آمریکا تحقیر کند.
این استاد دانشگاه با تأکید براینکه ما خیلی دلواپس، نگران و مضطربیم ادامه داد: مطمئن باشید با پذیرش توافقنامه به شکل فعلی از شما خواهند خواست بهائیت را به نام حقوق بشر به رسمیت بشناسید و حجاب اسلامی را در این کشور به اسم دفاع از حقوق بشر کنار گذارید.
وی یادآور شد: اگر ما ساکت باشیم آنگاه مرگ بر آمریکا در این کشور جرم خواهد بود. نتیجه همه خوشبینیها و لبخندها این بود که آنها اعلام کردند که ما سلاح موشکی نداشته باشیم در حالی که توان موشکی ما ثمره خون شهید تهران مقدم و یاران او که پودر شدند.
وی ادامه داد: آنها از ما خواستهاند که دست از حمایت حزبالله و جهاد اسلامی بردارید ما امروز نگرانیم تا فردا شرمنده شهید احمدی روشن شهریاری و همه شهدای هستهای نباشیم.
کوشکی با اشاره به اینکه ما امروز به این توافق معترضیم گفت با افتخار عنوان بی سوادی را میپذیریم، امروز بی سوادیم تا فردا بی شرف نباشیم.
وی خطاب به رسانههایی که عنوان دلواپسی این همایش را به تمسخر گرفتهاند، گفت: اشکالی نیست ما را تمسخر کنید تمسخر امروز شما برای ما شیرینتر از آن است که فردا شرمنده امام و شهدا و امام زمان نشویم.
این استاد دانشگاه با اشاره به اظهار وزیر امور خارجه سابق آمریکا گفت: وزیر سابق آمریکا میگوید اگر آنها ایرانیها میخواهند مستقل باشند ما نمیخواهیم آنها حتی برق داشته باشند و ما امروز نگرانیم زیرا در پرتو مذاکرهای که دوستان با سواد آقای روحانی انجام دادهاند وندی شرمن شیطان مسلم مردم ایران را به دروغگویی و صفتهای دیگر متهم میکند.
وی گفت: این ملت و مردم خون دل خوردند و انتظار دارند مسئولانش جواب قاطعی به اتهامات شرمن دهند اما آنها میگویند که او جای مادربزرگ ماست و پیرزن است و این تنها پاسخ آنها به اهانتهای وندی شرمن است.
کوشکی ادامه داد: هیهات که مردم مسلمان ایران اماننامه کفر و شرک را امضا کنند ارمنیهای این کشور نیز عاشق ابوالفضل هستند همان ابوالفضلی که امان نامه کفر و شرک را امضا نکرد.
وی خطاب به رئیس جمهور گفت: آقای روحانی شما مجتهدید زشت است به شما بگویند قرآن میگوید این مذاکره نتیجه ندارد آنها زمانی از شما راضی میشوند که دست از ایمانتان بردارد و هیهات که ما چنین اجازه دهیم.
وی در پایان تأکید کرد: ما به شما قول میدهیم که نخواهیم گذاشت این انقلاب به دست نااهلان بیافتد.
منبع:تسنیم
برچسبها:
پایگاه خبری انصارحزب الله - نخست - ۱۰ ماهي هست كه جامعه دلواپس است؛ از همان روزي دلواپس شد كه گروهي كليد همه مشكلات داخلي و خارجي را در «مذاكره با غرب» ديدند، همان ايامي كه مراودات بينالمللي در ديپلماسي «سكوت» و «لبخند» مختصر شد، ديپلماسياي كه «لبخند»ش براي غربيها بود و تندخويياش براي منتقدان داخلي، «سكوت»ش در مقابل زيادهخواهي بيرونيها بود و تندخويياش براي ناصحان دروني.
«دلواپس»اند تا بسياري از مباني و اصول انقلاب اسلامي نظير «استكبارستيزي»، «داشتن روحيه ايستادگي و پايداري در مقابل تهديدات وتحريمهاي نظام سلطه» و «تكيه بر توانمنديهاي داخلي» در لبخندهاي ديپلماتيك گم شده و جاي خود را به «انفعال»، «تسليمپذيري در مقابل فشارهاي بينالمللي» و «توسعه برونزا» بدهد؛ «دلواپس» از اينكه تمام داشتههاي هستهاي و غيرهستهايمان را به بهانه سياست «تنشزدايي در روابط بينالملل» بر سر ميز مذاكره معامله كنيم!
«دل آشفته»اند جماعتي از اينكه تواناييهاي ما در حوزه هستهاي به پايينترين سطح ممكن برسد و تنها در بعد تحقيقات- آن هم در موارد محدود و خاص و دقيقاً مطابق خواسته غربيها- خلاصه شود، آنگونه كه بر اساس همين نگاه حق غنيسازي ما به رسميت شناخته نشد، ۲۰۰ كيلوگرم از اورانيومها را رقيقسازي كرديم و فعاليتهاي هستهاي را به حالت تعليق درآورديم.
دوم- اما خب دلواپسيها يكي دوتا نيست و در يك حوزه و چند حوزه خلاصه نميشود؛ از فرهنگ و هنر، اقتصاد و معيشت گرفته تا مباحث اعتقادي و هستهاي و سياست داخله و خارجه را شامل ميشود، به گونهاي كه بسياري از دلسوزان انقلاب و ناصحان خيرخواه را نگران و مضطرب كرده است.
بله، آشفته دلي ما فقط تنها حوزه هستهاي را شامل نميشود و به امروز اختصاص ندارد، از همان روز «دل مشغول» شديم كه به بهانه روي كار آمدن دولتي دموكراتيك و طرفدار آزادي بيان، روزنامههاي زنجيرهاي باز- به مانند گذشته- حكم قصاص را غيرانساني خوانده، شهادت دو زن مساوي با يك مرد را غير عقلاني دانسته و پيشوا بودن حضرت امير (ع) در بعد اعتقادي و سياسي را زير سؤال بردند.
درست شبيه همان روزهايي كه هواخواهان ليبرالسيم در رسانههايشان- طي سالهاي ۷۶تا۸۴ - عنوان ميكردند: «به شهادت رسيدن حسين در عاشورا نتيجه خشونتهاي پيامبر در بدر بود»، «حضرت علي چون خشونت طلب بوده شايسته عتاب و ملامت است»، «به خدا هم ميتوان اعتراض كرد و او را فتنهگر ناميد»، «نظريه غيرت ديني، ويران كننده انديشه و فرهنگ و تمدن است»، «مظاهر ديني چون حجاب و حياي زنان، نماد عقب افتادگي است»، «تفكر شيعهگري موجب انحطاط مملكت ما و مانعي براي دموكراسي است»، «فرهنگ شهادت خشونت آفرين است. اگر كشته شدن آسان شد، كشتن هم آسان ميشود.»
سوم – افكار عموم از آن زمان «دل نگران» شد كه در اقدامي قابل تأمل بيش از ۴۰ تن از روساي دانشگاههاي مهم كشور به فاصله پنج ماه از كار بركنار شدند، بيش از ۳۰۰ تن از دانشجوهاي افراطي و نشانهدار حكم ادامه تحصيل گرفتند و عناصر فعال در غائله۸۸ در سطوح مديريتي آموزش عالي كشور پست مديريتي گرفتند.
چطور ميشود ديد كه بسياري از فعالان در فتنه را كه برخي از وزرا در مراكز حساس و استراتژيك وزارتخانهها به كار گرفتهاند نگران نبود، چگونه ميشود دلهره نداشت زماني كه روساي دانشگاهها اجازه فعاليت به تشكلهاي دانشجويي تندرو و هنجارشكن را در سطح دانشگاهها داده و آنها با فراغ بال تحركات ساختار شكنانه را رويه كردهاند.
چهارم – البته آنها «دلواپس» هم هستند از اينكه غرور ملي و مباني اعتقادي مان را هم بر سر ميز مذاكره داد و ستد كنيم، همچنان كه رئيس دولت اصلاحات به بوش متعهد شد تا از حمايت حماس و حزب الله دست بردارد و از حمله نظامي امريكاييها مصون بمانيم، باز متعهد شويم كه از فلان جنبش مردمي در يك كشور اسلامي چتر حمايتي خود را برداشته و پا را از حد خود فراتر نگذاريم، يا ديگر بار بدون اجازه وارد حياط خلوت امريكاييها نشده و منافع شان را به خطر نيندازيم.
«دلآشفته» نيز هستند تا غائله سازان ۷۸ و ۸۸ - كه با كمك دولت ريكاوري كرده و اكنون وظيفه سندسازي حقوق بشري براي سازمانهاي بينالمللي را برعهده دارند- دوباره كشور را درگير بحران عميقتر كرده و با عمليات پيچيده «استحاله نظام» را وارد فاز عملياتي كنند.
پنجم - اگر چه جنس ۱۰ ماه دلواپسي از نوع «توسعه سياسي»، «براندازي نرم» و «قدرت طلبي مطلق» نبود اما نوع واكنشها به آن چكشي و ضربتي بود، به گونهاي كه هيچ گاه اجازه داده نشد دلواپسيها از تريبون رسمي به جامعه ابراز شود. اما اين باعث نشده كه ما «دلسرد» شويم؛ اين برخوردها هيچ گاه باعث نشد تا دلسوزان و وفاداران به نظام وانقلاب از آرمانها و اصول خود دست بردارند، برعكس از هر فرصتي براي آگاهسازي افكار عموم نسبت به سياستهاي دولت استفاده كردهاند، برگزاري همايش«دلواپسيم» - در روز گذشته- هم از همين نوع است. اساساً «دلسرد» در گفتمان مقاومت و ايستادگي جايي ندارد آنجايي معنا پيدا ميكند كه خود را وابسته و نيازمند جهان غرب بدانيم و بپذيريم كه آنها بايد براي ما تصميم بگيرند و اراده ما در برابر قدرت آنها كاري از پيش نميبرد.
محمد اسماعيلي
منبع : روزنامه جوان
برچسبها:
روزنامه آرمان امروز منتسب به خانواده هاشمی رفسنجانی با درج تصویر هاشمی، روحانی و سید حسن خمینی از آنها به عنوان بزرگان اصلاح طلبان نام برد.
روزنامه آرمان در این خصوص نوشته است: عارف هم از آن دسته بود كه اگرچه در انتخابات سال۹۲ كانديدا شد اما تا پيش از آن فعاليت سياسي علني از خود بروز نداده بود و پس از انصراف به خاطر احترام به نظر بزرگان بيش از گذشته به فعاليتهاي خود رنگ و بوي عملياتي داد.
عارف به خاطر اقبالي كه مردم از سال گذشته نسبت به او پيدا كردند، احساس مسئوليت بيشتري نسبت به جامعه پيدا كرده و به دنبال اين است با سازوكارهايي كه در نظر دارد زمينه پيروزي اصلاحطلبان و گروهي از اصولگرايان معتدل را در انتخابات فراهم آورد.
او از ابتداي سال جديد بحث ائتلاف ميان اصلاحطلبان و اصولگرايان معتدل و همچنين شوراي رهبري اصلاحطلبان را مطرح كرده است و در اين ارتباط ديدارهايي نيز با برخي از چهرههاي شاخص از جمله آيتا... واعظ طبسي توليت آستان قدس رضوي داشته كه به گفته حسن رسولي، در اين ديدار صميمانه آيتا... واعظ طبسي با تاييد مشي ميانهروي دكتر عارف، وي را ترغيب كرده كه با توجه به نقشي كه در عرصه سياسي كشور دارد، تلاش كند تا نيروهاي معتقد هر دو جريان اصلاحطلب و اصولگرا كه به مباني نظام اعتقاد و اصول قانون اساسي را قبولدارند، براي اعتلاي كشور تلاش كنند. شايد براي جمعبندي و تعيين سازوكارهاي اين مساله بوده كه در همين يك ماه و نيم گذشته از آغاز سال جديد به ديدار حسن روحاني در پاستور، آيتا... هاشميرفسنجاني در مجمع تشخيص مصلحت نظام و سيدحسن خميني در جماران رفته است.
هرچند تاكنون اخبار رسمي از جزييات اين ديدارها منتشر نشده است اما اخبار رسيده حكايت از آن دارد كه در اين جلسات طرفين در رابطه با تشكيل شوراي رهبري اصلاحطلبان سخن گفته و تشكيل آن را مورد تاكيد قرار دادهاند اما سازوكار آن تاكنون نهايي نشده است. به هر حال اصلاحطلبان پس از وقفهاي ۸ساله بار ديگر فضا را مهيا ميبينند تا با وحدت و ائتلافي دوباره كرسيهاي قدرت را براي خدمت به جامعه كه شايد در زمان فعاليت دولتهاي نهم و دهم آسيبپذير شده بودند براي خود كنند و بسيار خوب ميدانند كه تحقق اين هدف جز با همانديشي و مشورت با بزرگاني نظير آيتا... هاشميرفسنجاني، سيدحسن خميني، سيدمحمد خاتمي و حسن روحانی امكانپذير نيست.
برچسبها:
درحالی که بعد از گمانه زنی های فراوان درباره برنامه دولت برای قیمت بنزین نرخهای جدید رسماً از ۵ اردیبهشت ماه اعلام و اعمال شد امروز خبری آمد که بازهم افکار مردم را پریشان کرد.
از پنجم اردیبهشت ماه دولت نرخ بنزین معمولی را ۷۰۰ تومان و بنزین آزاد را ۱۰۰۰ تومان و سوپر سهمیهای را ۸۰۰ و سوپر آزاد را ۱۱۰۰ تعیین کرد این سناریو البته درحالی اجرایی شد که طی ماههای اخیر خبرهای مختلفی درباره برنامه دولت برای تک نرخی کردن بنزین مطرح بود.
بعد از گذشت حدود ۱۰ روز از افزایش قیمت حاملهای انرژی امروز خبری به نقل از سیفی مدیرعامل شرکت بهینهسازی مصرف سوخت درباره برنامه دولت برای حذف یارانه نقدی و جایگزینی کارت اعتباری انرژی مطرح شد.
آنطور که این مقام مسئول در شرکت سوخت اعلام کرده " براساس قانون هدفمندی یارانهها، باید تا دو سال آینده نرخ بنزین به سطح قیمت فوب خلیج فارس برسد، بنابراین اگر قرار باشد طرح کارت اعتباری انرژی در سال آینده اجرا شود باید بنزین با نرخ لیتری ۲ هزار تومان از طریق این کارت ارایه شود".
وی البته تاکید کرده که "براین اساس، ماهانه ۱۰۰ لیتر بنزین برای یک خانواده چهارنفره با قیمت لیتری ۲ هزار تومان شارژ میشود که البته تا سقف ۱۰۰ لیتر نیازی به پرداخت پول نمیباشد، اما در صورت مصرف بیش از ۱۰۰ لیتر باید بهازای هر لیتر مصرف اضافه، ۲ هزار تومان بهصورت نقدی پرداخت کند".
سناریوی جدید بنزینی دولت درحالی مطرح شده که به دفعات طی هفته ها و ماه های اخیر به نقل از دولتمردان شنیده بودیم که شیب افزایش قیمت حاملهای انرژی "ملایم" خواهد بود.
منبع: تسنیم
برچسبها:

در قسمتی از این بیانیه آمده است: حضور پیتر آیزمن به عنوان یک حامی رژیم صهیونسیتی و مبلغ هولاکاست آنهم همزمان با سالروز تاسیس رژیم سفاک و اشغالگر قدس در برج میلاد تهران جای بسی تعجب و تاسف دارد.
در قسمتی دیگر از این بیانیه آمده است: این دعوت عجیب در حالی اتفاق افتاده است که همایش بینالمللی بررسی هولوکاست که در سال ۱۳۸۵ در ایران برگزار شد، با واکنش خصمانه کشورهای غربی روبرو شد.
وزارت امور خارجه آلمان، در آن سال، علاوه بر توقیف گذرنامه ۱۳ نفر از منتقدان هولوکاست، کاردار ایران در برلین را احضار و اعتراض شدید خود را اعلام کرد و دولت آمریکا نیز در بیانیهای، برگزاری این همایش را شرمآور اعلام کرد.
حال از مسئولان وزارت خارجه و دستگاههای امنیتی سوال میشود آیا این معمار که معتقد است اخلاق در هنر و معمار جایگاهی ندارد و از حامیان رژیم اشغالگر قدس است با هماهنگی چه دستگاهی قصد دارد در پایتخت ام القرای اسلام به ایراد سخنرانی بپردازد؟
برچسبها:
«خبرگزاری دانشجو» نخود آش ـ دیشب موقع خوابیدن به خانم والده گفتم شناسنامهام را بگذارد در کیفم که فردا به عنوان منتقدِ بیشناسنامه محسوب نشوم و بتوانم طنز بنویسم. اصلا این حرف آقای رئیس جمهور خیلی معقولانه است. آدم بیشناسنامه در واقع وجود خارجی ندارد و کسی هم که وجود خارجی ندارد قطعا نمیتواند از دولت که این همه خوب و جدی در عرصه دنیا وجود دارد، انتقاد کند. از همین رو شناسنامهام باید همراهم باشد که به معدوم بودن محکوم نشوم!
در واقع الزام شناسنامهدار بودن منتقدان یک امر کاملا منطقی است. منطق آن هم این است که همگان مطمئن به وجود خارجی آدمیزاد باشند وگرنه گوینده که مهم نیست، مهم این است که چه حرفی گفته میشود. اما کسی که اصلا نیست چه حرفی میتواند بزند؟ اصلا آدم وقتی هست، میتواند حرف بزند چون حرف زدن در واقع خودش یک «هست» است ولی آدمی که در واقع «نیست» که نمیتواند «هستی» را «است» کند؟
لطفا دست به گیرندههای خود نزنید و به نگارنده هم گیر ندهید! من خودم هم نفهمیدم در پاراگراف قبلی چه میگفتم فقط تلاش میکردم تا حدی که ممکن است ادای فیلسوفها را در بیاورم که دولتیها بگویند طرف خیلی «باسواد» است. آخر سواد داشتن هم یکی از شرایط منتقدان است. خلاصه حرفم این بود که دولت میخواهد به وجود خارجی منتقدان مطمئن شود گرچه در ماهیت نقد تفاوتی نمیکند. در حدیث هم آمده که به گفته توجه شود نه به گوینده، اما خب اگر رئیس جمهوری که من آنقدر دوستش دارم میخواهد مطمئن شود اعلام میکنم، یک شناسنامه خوشگل و قدیمی دارم که هنوز باطل نشده است و از همین رو وجود خارجی دارم.
البته آقای رئیسجمهور منظورشان فقط شناسنامه شخصی نبود بلکه نظر به شناسنامه حزبی هم داشتند اما سوالم این است که اصلا چه فرقی میکند؟ حالا اگر کسی عضو حزب خاصی نبود، نمیتواند انتقاد درستی مطرح کند؟ البته من از این لحاظ هم مشکل ندارم. شناسنامه شخصی که دارم، شناسنامه حزبی هم خود اسمم برایم میسازد. الکی که اسم من نخود آش نیست. من نخود هر آشی میشوم. امروز هم افتادهام در آش سخنرانی ریاستِ بینهایتِ محترم جمهوری و روی آش هم اضافه بر نخود یک وجب و نیم روغن وجود دارد.
البته آقای رئیسجمهور یک پیش شرط دیگر هم تعیین کردند و آن هم این است که هر کس به نام خودش صحبت کند نه به نام دیگری که از قضا من هم همیشه به نام خودم صحبت می کنم البته قبل از آن «به نام خدا» میگویم و بعد به نام خودم صحبت میکنم.
دیگر بس است، باور کنید من شرایط نقد کردن را دارم وگرنه از بس شرایط برای نقد کردن تعیین می کنند که تنها فرد صاحب صلاحیت برای انتقاد همین آشنای ما، حسامالدین آشنا میشود. خودمانیم این دولت گاهی از شورای نگهبان هم برای تایید صلاحیت منتقدان سختگیرانهتر عمل میکند. یعنی اگر یک لیست از صاحبان صلاحیت نقد بدهد، خیال ما و خودش راحت میشود! در هر صورت من صلاحیت دارم به جان شما نباشد به جان خودم.
از بس شرایط دست و پا گیر گذاشتهاند که نفس ما در نمیآید، سردبیر هم که دارد چپ چپ نگاه میکند که خودت را جمع کن چون مقدمهات از اصل مطلب طولانیتر شد، اما من چه کار کنم؟ باید صلاحیت خودم را ثابت میکردم.
راستش را بخواهید من تفاوت بین نقد خالی، نقد با مخلفات و نقد منصفانه را نمیفهمم چون نقد، نقد است و هر کس هر نقدی دارد میگوید، اگر وارد بود که هیچ، اگر وارد نباشد وجدان عمومی ردش میکند. در واقع نقد یا وارد میشود یا وارد نمیشود بگذریم از بعضی که زورشان زیاد است و نقدهایشان را به زور هم که شده وارد میکنند اما قطعا نقد سازنده با کلاستر است و از همین رو است که آنقدر میگویند: «میخواهی نقد کنی، بکن، اما نقدت منصفانه باشد.» پس ما میگوییم نقدمان سازنده است، شما هم بگویید سازنده است. البته در هر صورت نقد ما منفی نیست. یعنی نمیخواهیم بگوییم رئیسجمهور حرف بدی زدهاست، فقط میگوییم کمی، کمدقتی شدهاست.
آقای دکتر روحانی در هفته گذشته فرمودند: «صاحبان فرهنگ به گشت ارشاد نیاز ندارند» از آنجا که فرهنگ مدتها است به عرصهای تبدیل شده که همه صاحب آن هستند، ما نیز خودمان را یکی از صاحبان فرهنگ دانسته و از این بیانات رئیسجمهور به شدتِ خیلی زیادی استقبال میکنیم و فقط سوالی در راستای این باد مخالف برایم پیش آمدهاست که اصولا کار گشت ارشاد چیست؟ گشت ارشاد میگردد در خیابانها و با کسانی که پوششان خوب نیست و بهتر بگویم پوششان جا یا جاهایی را نپوشانده، برخورد میکند؛ آخر عزیز من این گشت ارشاد چه ربطی به صاحبان فرهنگ دارد؟ یعنی منظورتان این است که صاحبان فرهنگ هرچه دلشان خواست بپوشند (یا به عبارتی نپوشند) ایرادی ندارد، فقط کسانی که صاحبان فرهنگ نیستند مشمول گشت ارشاد میشوند؟ یعنی به طور کلی فقط بیفرهنگها باید چیزِ حسابی بپوشند؟
در هر صورت ما که از ترسِ از دست دادن «صلاحیت انتقاد» نه تنها گیر نمیدهیم حتی پیشنهاد میدهیم زمانش را هم بیشتر کنند اما خداوکیلی فقط با این حساب باید برای صاحبان فرهنگ هم شناسنامه صادر شود که اگر گشت ارشاد به آنها گیر داد ثابت کنند که از صاحبان فرهنگ هستند و به راحتی بگویند «عیش... بی فرهنگ خودتی!» حالا روش صدور شناسنامه برای صاحبان فرهنگ باید چطور باشد یک بسته پیشنهادی مستقل میطلبد که اگر دولت یا مخاطبان بخواهند میتوانیم در یک باد مخالف دیگر آن را کار کنیم.
برچسبها:
این فعال رسانهای که همچنان مشغول فعالیت سفت و سخت و با انگیزه رسانهای است در شب اعلام نتایج، جمله ای تاریخی را در صفحه شخصی اش در توئیتر نوشت، آمار اعلام میشد و رای احمدینژاد لحظه به لحظه بیشتر میشد که او نوشت: "هر چه به تمدن نزدیکتر می شویم آرای میرحسین هم بیشتر می شود. امیدوار باشید."
و این درست در ساعت ابتدایی پایان رای گیری بود .زمانی که رای روستاها و شهرهای کوچک با درصد بالایی به نفع احمدی نژاد اعلام شده بود و رای شهرهای بزرگ به دلیل کثرت رای دهندگان همچنان مبهم و اعلام نشده باقی مانده بود و مردم روستاها و شهرهای کوچک،به تعبیر این جمله تاریخی "بی تمدن" هایی بودند شایسته ملامت و تحقیر که نفهمیده بودند باید به چه کسی رای بدهند و از که حمایت کنند.
۲. دو روز بعد از پایان تعطیلات نوروزی طولانی و پرماجرای امسال، یادداشتی با عنوان" پایان دوران «تکفیر، جنجال و اتهامپراکنی» در رسانههای انقلابی به دستور صریح رهبری" در ستون یادداشتهای گروه فرهنگی خبرگزاری تسنیم منتشر شد. یادداشت، بخشی از حرفهای به شدت مهم رهبری در ابتدای سال در مشهد مقدس را بهانه کرده بود برای اینکه یک نگرانی عمیق در پدید آمدن جریانی از تخریب و تکفیر و تهمتپراکنی و برچسب زنی در جریان رسانههای انقلابی ، به خصوص در حوزه فرهنگی را دوباره یادآوری کند. هشداری تلخ به تلخی سخنان عتابآلود رهبری با خطاب "علما، اساتید، روشنفکران انقلابی، هنرمندان متعهّد"
در آن یادداشت دو نمونه از نقدهای اخیر رسانههای انقلابی به دو فیلم این سالها نقل شده بود تا نشان دهد که کنترل نکردن جو احساسی، لجبازی، موضعگیریهای صرفا «من قالی» و مهمتر از آن رعایت نکردن اصول اخلاقی بدیهی ممکن است به چه نتایج وحشتناک و در عین حال غمانگیزی منجر شود. این یک نقد درونگروهی بود که پیش از این هم به صورت درونگروهی بارها به صورت غیرسانهای مطرح شده بود، اما این بار با آشکارسازی موضوع توسط رهبر انقلاب؛ به صورت علنی در یک رسانه مطرح شده بود. نقد صریح آدمها و رسانههایی که در جبهه بزرگ فرهنگی انقلاب هستند و در مسیر انحراف از این جبهه قدم برمیدارند درس بزرگی بود از رهبری برای قضاوت کردن فقط بر مبنای معیارهای اخلاقی و انقلابی و ردیه بزرگی بر نگاه از زاویه تنگ و تاریک قبیلهگرایی...
۳. ابراهیم حاتمیکیا در جریان جشنواره امسال به خروش میآید و در مورد وضعیت خاص امروز سینماها با فریاد اعتراض میکند. کنایههای سنگینی به جریان سینمای روشنفکری و جشنوارهای پسند میزند و خیلی زود به تعبیر خودش جریانی از قلمبهدستها علم میشوند علیه او و شروع به توهین تحقیر و انتقادات بیربط به اصل ماجرا به شخص او میکنند. دو بازیگر زن در دو برنامه تلویزیونی متفاوت ظاهرا میشوند.یکی ابتدای صحبتهایش به رهبر ایران سلام میکند و دیگری در لابهلای حرفهایش میگوید: افتخار می کنم که در کشوری زندگی می کنم که رهبر آن از ذریه بانوی بزرگی به نام فاطمه (سلام الله علیها) است. صفحاتی علیه این دو در شبکههای اجتماعی ساخته میشود. حرفهای آنها نیتخوانی میشود و برچسبهای شخصیتی، روانی و اجتماعی متعددی سمت آنها روانه میشود.تصاویر توهینآمیزی از آنها منتشر میشود. مستندی به نام «من روحانی هستم» از سوی یک گروه مستندسازی ساخته میشود، مستند پخش میشود و سروصدا میکند، مستندی که ظاهرا به مذاق دولت و طرفدارانش خوش نمیآید. چند روزنامه به صورت مشترک در گزارشها و مطالبی به کشف کارآگاهمآبانه منابع مالی گروهی که این مستند را ساخته است روی میآورند. این آدمها را به خطگیری و قرار گرفتن در یک پروژه خیالی تخریب دولت متهم میکنند و...
۴.ماجرا ساده است، اگر امروز جریان رسانههای انقلابی نیاز به هشداری برای نیفتادن به ورطه «تخریب، تکفیر و اتهام پراکنی» داشته باشند؛ جریان دیگری با ادعاهای طویل و وحشتناک تحمل و مدارا و تساهل و آزادی در حال کشیدن نفسهای آخر حیات این رنگیاند.چماق بیاخلاقی در همه این سالها بالای سر برخی از حرکتهای معدود جریان فرهنگی انقلاب ایستاده بود و حالا رنگ سیاه بیاخلاقی محض در حال بیرون آمدن از لایههای پرزرق و برق ادعای «تحمل» است.اگر اصطلاح مبتذلشدهای به نام «گروه فشار» همچنان در فرهنگ سیاسی و عامه ایرانیها باقی مانده بود امروز مصداق خوبی پیدا میکرد برای باندی از آدمهای رسانهای در فضای رسانههای ایران.
واضح است که بخشی از ماجرا به پروژه پرهزینه ساختن دفاع از اعتقادات مربوط میشود و واضح است که اقلیت کمشمار پادوهای جریان روشنفکری چگونه با اجیر کردن سیستماتیک شبکههای اجتماعی، در حال جعل صدای «مردم» هستند و واضح است که عمر این جریان روز به روز با شفافتر شدن قصه در حال کاهش است. اما همه این واضحیات چیزی از بیارزشی حمایتکنندگان این فضای فشار و تحقیر و توهین نمیکاهد. آدمهایی که مشخص نیست رویه نفرت آنان از همه منتسبان به اکثریت جامعه، اتفاقی که در همان شب کذایی ۲۲ خرداد ۸۸ کلید خورد، سرانجام آنها را به چه پرتگاهی خواهند کشاند.
این ادعای افتخارآمیز جریان انقلاب است که معیار قضاوت، ارزشگذاری و نقد در این جریان ارتباطی به وابستگی آدمها به این جریان ندارد.گزارهای که دیگر ادعای آن هم از سوی جریان روشنفکری مضحک به نظر میرسد.آدمهای انقلابی و رسانههای انقلابی اگر از معیارهای اخلاقی و ارزشی دور شوند همدیگر را نقد میکنند، به صرف بودن در یک جبهه چشم به بیاخلاقیهای یکدیگر فرو نمیبندند؛ اما آیا آدمهای جبهه روشنفکری اصولا میتوانند چنین ادعایی کنند؟
۵. ماجرای ما همینجا تمام نمیشود. درست در وسط این ماجرا سکوت کنندگانی بینظر هم ایستادهاند. همه اخلاقمداران یا ژستگرفتگان اخلاقی این سالها که مفتخر به ایستادن در جایگاه تاریخی بینظری و بیموضعی و نه چپ نه راست هستند و به محض مشاهده مواردی از تعرض، هجوم یا انتقادات تکفیرگونه از سمت جریان رسانههای انقلابی تمام قد میایستند و انتقاد میکنند و شکوه و گلایه میکنند از بیاعتنایی و بیاهمیتی به اخلاق در رسانههای جریان انقلابی یا ارزشی. و حالا در موارد مشابهی که قضیه به روشنی روز است. واضح است که آدمهایی به خاطر یک ابراز عقیده نامتجانس به جنس فضای روشنفکری به شدت مورد حمله و تحقیرو توهین قرار میگیرند، بیسواد تلقی میشوند؛ اما دوستان مفتخر به بیموضعی ترجیح میدهند نشسته بقیه ماجرا را دنبال کنند و حرفی نزنند که منتسب نشوند به این جریان و حتی به این سیستم.
این میعار دوگانه قضاوت اخلاقی، اگر قبحی بیشتر از اصل این بیاخلاقی نداشته باشد، کمتر از آن، با همان مقیاس اخلاق صرف نیست. ماکس هورکهایمر در دهه ۱۹۳۰ درباره فاشیسم و سرمایهداری گفته بود: کسانیکه نمیخواهند به شکل انتقادی درباره سرمایهداری سخن بگویند باید در مورد فاشیسم هم سکوت کنند. اسلاوی ژیژک فیلسوف جنجالی معاصر اما گفته بود این جمله را امروز باید در مورد رابطه بنیادگرایی و لیبرال دموکراسی به کار برد: کسانیکه نمیخواهند به شکل انتقادی درباره لیبرالدموکراسی سخن بگویند باید در مورد بنیادگرایی هم سکوت کنند. اما ظاهرا این جمله در ایران مصادیق دیگری هم پیدا میکند: آنهایی که نمیخواهند یا میترسند یا به هر دلیل دیگری در مورد بیاخلاقی در فضای امروز روشنفکری ایران سخن نمیگویند باید در مورد بیاخلاقی، در موارد به شدت معدودتر و کمتعدادتر جریان رسانهها و آدمهای مقابل این فضا هم سکوت کنند. شاید به صلاح نزدیکتر باشد.
تسنیم
حمیدرضا بوالی
برچسبها:
به گزارش بولتن نیوز؛ همایش تجلیل از استادان و مربیان نمونه دانشگاه جامع امام حسین(ع)به مناسبت گرامیداشت هفته عقیدتی سیاسی در سپاه و سالگرد شهادت استاد مرتضی مطهری با حضور سردار سرلشکر رحیم صفوی مشاور عالی مقام معظم رهبری، حجتالاسلاموالمسلمین موحدی کرمانی عضو مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت تهران در دانشگاه امام حسین (ع)برگزار شد.
همچنین، دکتر غلامحسینی معاون آموزش دانشگاه جامع امام حسین (ع)، دکتر محمدرضا حسنی آهنگر ریاست دانشگاه جامع امام حسین (ع) و دیگر شخصیتهای لشکری و کشوری در این مراسم حضور داستند.
حجتالاسلام و المسلمین موحدی کرمانی گفت: دشمن با شبیه خونها و هجمههای فرهنگی درصدد این است که فرزندان و زنان جامعه ما را تخریب کند.
وی افزود: برای نمونه در نمایشگاه کتاب سالهای گذشته به وزیر ارشاد قبلی گفتم که متأسفانه کتابهایی که در این نمایشگاه به فروش میرسند از الحاد پیروی میکنند و من این سخن را اگر دیروز در نماز جمعه امام جمعه بودم به فرزند آقای آیتالله جنتی که اکنون در سمت وزیر ارشاد هستند نیز گوشزد میکردم .
امام جمعه موقت تهران در ادامه اظهار داشت: آنها که میخواهند شبیه خون فرهنگی کنند از ابتدا تا آخر حمله نمیکنند بلکه شیوه این است که لابهلای کتابها ممکن است چند حرف کتاب بزنند اما حرفها و هجمههای فرهنگی خودشان را بین کتابها به خورد فرزندان ما میدهند و من این را به فرزند آیتالله جنتی که وزیر ارشاد هستند یادآوری کردم و هشدار دادم که اگر زنان و فرزندان ما این کتابها را به خانه ببرند و فاسد شوند ما در برابر اینها مسئول هستیم.
وی با اشاره به این که خداوند متعال عقل را اشرف مخلوقات قرار داد، گفت: عقل اشرف مخلوقات است زیرا خداوند چیزی بزرگتر از عقل نیافرید و این عقل وجود انبیا (ع) است و اگر کسی از عقل دوری کند در زمره بدترین جنبندههای های روی زمین قرار دارد زیرا آنها انسانهایی هستند که گنگ هستند و متفکر به فکر نیستند.
حجتالاسلام و المسلمین موحدی کرمانی افزود: اکنون خطاب من به شما پاسداران این است که شما عقل دارید و کار شما این است که این عقل را در جامعه رواج دهید و انسانهای این گونه را وادار کنید که درک کنند زیرا کار شما کار بسیار بزرگی است اما مشروط به این است که بتوانید عقل را در این انسانها به کار ببندید و به کار بیاندازید.
امام جمعه موقت تهران ادامه داد: خداوند انبیا را برای شناخت خدا فرستاده است، اما انبیا برای اینکه بتوانند خدا را به انسانها بشناسند از راه عقل وارد میشوند که بسیار مهم است.
وی درباره تعریف معنای عبادت ابراز کرد: معنای عبادت این نیست که روزه بگیریم و نماز بخوانیم زیرا عبادت واقعی تفکر در کارهای خداوند است و این نمازهای ما باید همراه با تفکر باشد.
حجتالاسلام و المسلمین موحدی کرمانی درباره اهمیت کار پیامبران و انبیا گفت: مهمترین کار انبیا و پیامبران این است که کار فرهنگی کنند و تاثیر کار فرهنگی در جامعه امروز بالا بردن تفکر است، برای نمونه ابراهیم (ع) در فضای بتپرستان و شهر بتپرستی به تنهایی تمامی بتها را شکست و آنانی که در آن شهر بودند گفتند که ابراهیم را بسوزانند و چگونه این کار از عهده ابراهیم (ع) برآمد و اکنون ما باید بدانیم که این انسانهایی که در صدد بودند که ابراهیم (ع) را بسوزانند کر و گنگ هستند و از آیین جاهلی خود برنمیگردند.
وی با اشاره به وظایف حکومت اسلامی گفت: یکی از وظایف حکومت اسلامی این است که انسانها را از تاریکی به نور وارد کند و این عزیزان ما که در هشت سال دفاع مقدس جان دادند به برکت نظام جمهوری اسلامی ایران عاشق جبههها شدند و به شهادت رسیدند.
امام جمعه موقت تهران درباره دلایل عدم ازدواج جوانان اظهار داشت: جوانان ما تاکنون نتوانستهاند ازدواج کنند چراکه ازدواج یک نیازی مانند غذاست و تقلید و تشریفات از دلایل عدم ازدواج جوانان است لذا اگر جوانی احساس کند در صورت ازدواج هیچ باری بر دوشاش قرار نمیگیرد به یقین ازدواج میکند.
وی ادامه داد: اگر ازدواج بهگونهای باشد که جوان احساس کند در بند تشریفات قرار میبگیرد از زیر بار ازدواج شانه خالی میکند و آیا چنین زنی که در جامعه آن دوران نبیاکرم وجود داشت که در پس پرده گفت آیا پسری هست که من به عقد او در بیایم در جامعه کنونی ما نیز وجود دارد که خود داوطلب ازدواج شود؟
حجتالاسلام و المسلمین موحدی کرمانی همچنین افزود: شیوه ازدواج در دوران پیامبر به گونهای بود که نبی اکرم مهریه زن را خواندن قرآن قرار میداد و اکنون اگر از این مسائل آن دوران بگذریم اکنون باید بیاییم که تشریفات ازدواج جوانان را برداریم تا جوانان بتوانند با تمکنی که دارند ازدواج کنند.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
برچسبها: